سردرد؛ چیزی که خیلی سراغ من نمیاد اما الان دچارشم؛ | دوباره دمنوش بابونه و گل آبی | بعدازظهری فرصت کردم دوساعت پیادهروی کنم | یکی دوتا از محلههای قدیمیتر تربت را سر زدم | یک شعر جدید توی ذهنم ساخته شده که هنوز محو است | از ریخت دختر و پسرهای جوان هیچ خوشم نمیآید | نه به این معنا که زشت باشند! | بیشتر خودم احساس غربت میکنم! | البته آنها هم با دیدن جوگندمیهای من احساس غربت میکنند | هردومان میدانیم برای دیگری پر از ایرادیم | اما هردومان هم میدانیم حرفهایی داریم که اگر بلد باشیم خوب منتقل کنیم، میتوانیم مخاطبهای خوبی برای هم باشیم | آسفالتها هنوز خراب است | همان دو سه خیابان آبرودار تربت هم آنقدر شکافته شدهاند، شبیه خاکریزهای شهری سوریه! | شهر عمیقا زشت است | تربت دیگر فقط در حضور برف، باران و شکوفهها خواستنیست!
-یاسین،اسفند چهارصدودو