فلک

صبر بسیار بباید پدر پیر "فلک" را

صبر بسیار بباید پدر پیر "فلک" را

فلک

فلک سومین وبلاگ من پس از پاریس نیوز و جمله است که هردو با سابقه ای دوازده ساله به دلیل عدم تعهد یکی از سرویس دهندگان وبلاگ نویسی، براحتی حذف شدند.
اینجا یادداشت های روزانه ام را مینویسم و شعرهایم را منتشر میکنم.
گرچه مطلعم وبلاگ این روزها قلدری سابق خودش را از دست داده است وکمتر کسی در این ایام آن را جدی میگیرد، اما بنظر من یک روزانه نویس، حتما باید یک وبلاگ داشته باشد و مدام درحال نوشتن باشد.
در وبلاگ فلک، یادداشت ها و شعرهایم را منتشر میکنم. البته اگر بشود نامش را گذاشت شعر.
همین و باقی بقای تان
ارادتمند-یاسین

طبقه بندی موضوعی

دیروز کمی در حیاط قدم زدم. به تازگی یک‌نفر باغبان آورده بودیم و درخت های حیاط را پاک لخت کرده مردک! بخصوص اینکه یاس جلوی زیرزمین را زیادی کوتاه‌بُری کرده‌است. یک پرنده با لهجه‌ای زیبا زده بود زیرآواز. با این وضعی که از سلمانی درخت ها به جا مانده آن بیچاره هم مثل سابق نمیتواند خودش را قایم کند. بنظرم دوتا یک‌ربع ورزش کردم و داستان مردی که نفس‌ش را کشت، اثر صادق هدایت را خواندم. این بخشی از داستان است:
چقدر از مردمان گاهی خودشان را از پرنده‌ای که در تاریکی شبها ناله می‌کند گم گشته تر و آواره‌تر حس می‌کنند؟
عصری دم‌نوش هل و آویشن گذاشتم و نشستم به خواندن کتابی که به تازگی یکی از کتاب‌فروش‌های شهر برای‌م‌‌‌ فرستاده است تا بخوانم و نظرم را بدهم. نام‌ش هست "پنج حکایت"  و اثر شکسپیر است با ترجمه‌ی علی‌اصغر حکمت. نمی‌خواستم درخواست‌ش را قبول کنم. این‌طور با پیش‌زمینه کتابی را خواندن اصلا برای‌م جذاب نیست. همین‌که میدانی باید چیزی پیداکنی تا به‌طرف راجب این اثر توضیحی داده باشی، نمی‌گذارد از تمام تمرکزم برای مطالعه استفاده کنم.

 

یاسین | آذرماه چهارصدودو

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی