فلک

صبر بسیار بباید پدر پیر "فلک" را

صبر بسیار بباید پدر پیر "فلک" را

فلک

فلک سومین وبلاگ من پس از پاریس نیوز و جمله است که هردو با سابقه ای دوازده ساله به دلیل عدم تعهد یکی از سرویس دهندگان وبلاگ نویسی، براحتی حذف شدند.
اینجا یادداشت های روزانه ام را مینویسم و شعرهایم را منتشر میکنم.
گرچه مطلعم وبلاگ این روزها قلدری سابق خودش را از دست داده است وکمتر کسی در این ایام آن را جدی میگیرد، اما بنظر من یک روزانه نویس، حتما باید یک وبلاگ داشته باشد و مدام درحال نوشتن باشد.
در وبلاگ فلک، یادداشت ها و شعرهایم را منتشر میکنم. البته اگر بشود نامش را گذاشت شعر.
همین و باقی بقای تان
ارادتمند-یاسین

طبقه بندی موضوعی

۳۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهریار» ثبت شده است

می‌پرسد «برنامه‌ای واسه بلندشدن نداری؟»
به او می‌گویم که نه، این جزئی از نقشه‌ی من نیست. بعد برایش نقشه‌ و برنامه‌ام را توضیح می‌دهم که در اصل، منتظر ماندن به صورت افقی برای بهبودیافتن زندگی‌ام است.

یه‌بار یکی بهم گفت تو عاشق غمی و نمیتونی رهاش کنی! | همین یک جمله‌ی ساده، سال‌ها من رو با خودم عذاب داد | و مدت‌ها طول کشید تا بفهمم من چیزی نبودم که اون گفته! | بلکه اون خواسته چیزهایی رو از من ببینه که اون شکلیه | درواقع همه‌ی ما انتخاب می‌کنیم که چی رو ببینیم و به چی ارزش بیشتر یا کمتری بدیم!
ازتون خواهش میکنم؛ | مراقب حرف‌هایی که به بقیه می‌زنید، باشید | شما نمیدونید میتونید باعث چه طوفان‌هایی بشید.

قبل از شما، برای خودم می‌نویسم؛ | این که چی میدونی مهم نیست! | این که چطوری ازش استفاده کنی که اون دونسته‌ها به دردت بخوره مهمه | وگرنه الان -توی عصر انفجار اطلاعات- همه خوب و بد رو میدونن | تو این زمونه تشخیصش خیلی واضح شده | اما دانسته‌ها و تشخیص‌ها به کار نمیاد.

میان دردهای کُهنه دنبال چه میگردی؟
شگفتا مَرد، چه‌شبها را سحر کردی

-یا.سین/سحرِ٢۴بهمن١۴٠١

 

پی‌نوشت: شاید نزدیک به یکساعت راجب همین بیت با استاد محمودی نازنین در اتاق اساتید دانشگاه آزاد گپ زدیم. مصرع دوم ابتدا این شکلی بود؛
«شگفتا مرد، هم دردی و هم‌دردی»
که بدلیل تکرار لفظ تغییرش دادم.
درواقع ٢۴بهمن تاریخ تکمیل این مصرع است. یادش بخیر.

شاعری که‌از «آغوش» میگوید؛
ترس دارد از «بغل» گفتن
آغوش، مثلِ کارِناکرده‌ست؛ 
فرق دارد خفته با خفتن!

-یاسین، فروردین١۴٠٣

هرکار میخوای بکنی بی‌سروصدا و بی‌جلب توجه انجام‌ش بده | هم بهتره | هم زیباتره | هم تاثیرگذارتره | هم امن‌تره | هم راحت‌تر انجام میشه | هم دست‌وپاگیر نمیشه | حتما ده‌ها حُسن دیگه هم داره که الان به ذهنم نمیرسه.

هرچی فرار می‌کنم که غم سراغِ من نیاد
هم‌سفرِ همیشگی، نشونیِ منو میخواد

برای جنگ با خودم بهونه جور میکنم
هرکمکی رو از خودم همیشه دور میکنم

-یاسین، اسفندچهارصدودو

نه از تشویق جَوگیرم
نه از تحقیر دلگیرم
نه تکرارِ کسی هستم
نه حتی از خودم سیرم

یه روز مُدام می‌بُردم
یه روز شکست می‌خوردم
یه شب مستم از لبخند
یه شب ساکت‌و افسرده‌م

منم آدمم، آدم
منم لازمه تعمیرشم
منم میشه یه وقتایی
با خدای‌خودم درگیرشم

منم آدمم، آدم
منم هربار که افتادم
نشستم اشکمو ریختم؛
ولی دوباره ایستادم

هنوز ادامه دارم
منم یه قصه‌ی زنده‌م
نه مُجرمم، نه مختومم
هنوز بازه پرونده‌م

هنوز ممکنه تو راهی
برم که برگشته باشم
همین خوبه هنوزم من
میتونم خسته باشم

یه‌وقتی میل بغل دارم
یه روز از لمس بیزارم
منم یه آدمم دیگه
روزِ خوب و بد دارم

منم آدمم، آدم
منم یه مُشتْ انتخابم
باید بیدار بمونم چون؛
بعد مرگ کلی میخوابم

منم آدمم، آدم
منم لازمه تعمیرشم
منم میشه یه وقتایی
با خدای‌خودم درگیرشم

منم آدمم، آدم...

-یاسین، بهمن چهارصدودو

غم اگر نازل شود؛
                جز ضرر مادی نیست
آن‌چنان که خنده‌ هم
                 نشانه‌ی شادی نیست!
تعریف نبایدش کرد؛
             آزادی را.
آزادی اگر تعریف پذیرد،
                   دگر آزادی نیست.

-یاسین، دی‌ماه١۴٠٢

ما سوختن عمر را جوانی شمریم
اندوه اگر روزی‌مان شد، بخوریم
غیرت نگذاردم که نالم به کسی
ما شِکوه‌ی دل را به نهان می‌سپریم

-یاسین، دی‌ماه‌چهارصدودو

پی‌نوشت: مصرع "غیرت نگذاردم که نالم به کسی" از رباعیات سعدی وام گرفته شده است.