زندگی کردن با مردی که شعر را میفهمد یا میسراید، کار چندان دشواری نیست، برعکس خیلی هم شیرین و راحت است. نهایتا شما کلا با شعر بیگانهاید و او تبدیل به معلمتان میشود.
اما اگر به جای یک مرد شاعر، قرارباشد از یک زنِ شاعر یا شعر دوست حرف بزنیم قضیه ساده نیست.
شما نمیتوانید، زنی که شعر را میفهمد به یک شیوهی معمولی دوست داشته باشید!
و اساسا زنی که کتاب میخواند یا اهلِ شعر و ادبیات است آنقدر قویست و خودبهخود دارای شخصیتی میشود که نمیتوانید به او به چشم یک زنِ معمولی نگاه کنید، چیزی مثل مادربزرگتان که بوی قرمهسبزی میدهد، یا خالهتان که مدام غیبت میکند یا دختر عمهتان که بزرگترین مشکلش شکستنِ گوشهی ناخناش است و برای این بحران افسرده شده!
آنچنان زنی که بالاتر شرح دادم، اساسا نمیتواند مثل این مصداقها معمولی باشد.
یا.سین
نیم یادداشت | ٢٨بهمن١۴٠٠