فلک

صبر بسیار بباید پدر پیر "فلک" را

صبر بسیار بباید پدر پیر "فلک" را

فلک

فلک سومین وبلاگ من پس از پاریس نیوز و جمله است که هردو با سابقه ای دوازده ساله به دلیل عدم تعهد یکی از سرویس دهندگان وبلاگ نویسی، براحتی حذف شدند.
اینجا یادداشت های روزانه ام را مینویسم و شعرهایم را منتشر میکنم.
گرچه مطلعم وبلاگ این روزها قلدری سابق خودش را از دست داده است وکمتر کسی در این ایام آن را جدی میگیرد، اما بنظر من یک روزانه نویس، حتما باید یک وبلاگ داشته باشد و مدام درحال نوشتن باشد.
در وبلاگ فلک، یادداشت ها و شعرهایم را منتشر میکنم. البته اگر بشود نامش را گذاشت شعر.
همین و باقی بقای تان
ارادتمند-یاسین

طبقه بندی موضوعی

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «یهود» ثبت شده است

قبل از شما، برای خودم می‌نویسم؛ | این که چی میدونی مهم نیست! | این که چطوری ازش استفاده کنی که اون دونسته‌ها به دردت بخوره مهمه | وگرنه الان -توی عصر انفجار اطلاعات- همه خوب و بد رو میدونن | تو این زمونه تشخیصش خیلی واضح شده | اما دانسته‌ها و تشخیص‌ها به کار نمیاد.

نیچه داد می‌زد:" امید؟ امید دیو آخر است! در کتابم، انسانی، بیش از حد انسانی مطرح کردم که هنگامی‌که جعبه‌ی پاندورا باز شد و زشتی‌هایی که زئوس در آن گذاشته بود، به دنیای انسان‌ها فرار کرده بودند، یک زشتی نهایی که کسی آن را نمی‌شناخت، در جعبه باقی ماند: امید.
از آن زمان به بعد انسان به اشتباه این جعبه و امید درون آن را، صندوق خوش اقبالی می‌داند. اما ما آرزوی زئوس را فراموش کرده‌ایم. او آرزو کرده بود که انسان به آزار خود ادامه دهد. امید بدترین بلا است زیرا عذاب را ادامه می‌دهد."

وقتی نیچه گریست - اروین د. یالوم

برحاشیه‌ی این قسمت کتاب این متن را نوشته‌ام:
«نه! | آدمیزاد اگر پشت محکمی داشته باشد | هیچ‌وقت امید را این‌قدر دست‌نیافتنی و عذاب‌آور نمی‌بیند | اگر کسی دنبال اصل زندگی‌ست، پای‌گذاشتن کودکی برروی زمین -علی‌رغم تمام سیاهی‌ها و پلشتی‌های جهان- باز ته‌دل‌ات را گرم میکند | اصلا چرا آدم باید گل نگهداری بکند؟! جز اینکه دنبال بهانه‌ای برای زنده‌نگه‌داشتنِ اُمید در تازه‌ترین جوانه‌های گل و گیاه‌ش می‌گردد؟ | منتها "اگر"! و این "اگر" بسیار مهم است.» 

 

یاسین | آبان چهارصدودو

ما در بینِ تمامِ واژگـان، آه بودیم
بودیم به‌هرحال گرچه کوتاه بودیم

دل‌خوش به نگاهت ولی دور ز دستم
بی روزه ولی در رصـد ماه بودیم

با سلسله‌ی موی تو، افسانه‌ی تاریخ
هرچند که بی‌سلسله اما شاه بودیم

حق داشت اگر کرد پریشان دل ما را
از قصدِ شکستن، منو دل آگاه بودیم

با دشنه‌ی آشنای تو شبیهیم به سهراب
در چشمِ تو، ما هیچ، ما نگاه بودیم

 

یاسین/مهر١۴٠٢

خوارتر از کسی‌که این روزها از سوراخ خودش درآمده و تازه یادگرفته محور مقاومت کجاست و فلسطین کجا | و حالا از بغض جمهوری اسلامی | برای اسرائیل آی‌لاویو می‌فرستد، نداریم.
نوشتن از کُنج عافیت، روی مبل‌های نرم در کنار شومینه‌ای گرم | برای هفتادسال بارش انواعِ گلوله و خمپاره | بر سر مردمی که قطعا مظلوم‌ترین ملت جهان‌اند، کار ساده‌ای‌ست که در فقدان شرافت و انسانیت البته ساده‌تر هم خواهد شد.
دیروز اخباری مطالعه می‌کردم مبنی‌بر اینکه؛ | تاکنون بیش‌از چهل خانوار فلسطینی به‌صورت کامل ازبین‌رفته‌اند. | یعنی از اعضای یک خانواده(شما بخوانید ژن) هیچ‌کسی زنده نمانده است | و بصورت کلی با حذف نژاد روبروییم.
پس در این میان؛ | اگر در شناخت ظالم و مظلوم عاجزید، | حداقل شعور سکوت داشته باشید.
به‌قول حضرت سعدی؛ | آن‌که خواب‌اش بهتر از بیداری‌ست.
پیشنهاد میکنم؛ | دوباره به سوراخ‌های خودتان برگردید | و گرچه روزی حتما باید فکری به‌حال دل‌تان بکنید اما اکنون با شاخ‌وشانه کشیدن بر مظلوم، شرافت خودتان را لکه‌دار نکنید.

همین و باقی‌بقای‌تان
یاسین | مهرچهارصدودو

 

پی نوشت : آدمیزاد نباید بخاطر ناخوشیِ عده‌ای | از خط قرمزهای اساسی خودش | کوتاه بیاید | جدای از اینکه نباید مرعوب سرزنش شبه‌روشنفکران شد | همچنین نباید از مشابهت حرف با سخنِ متحجران ترسید | و نهایتا سکوت کرد.
فلسطین | وجدان‌ها را فرا می‌خواند.
#نیم_یادداشت