فلک

صبر بسیار بباید پدر پیر "فلک" را

صبر بسیار بباید پدر پیر "فلک" را

فلک

فلک سومین وبلاگ من پس از پاریس نیوز و جمله است که هردو با سابقه ای دوازده ساله به دلیل عدم تعهد یکی از سرویس دهندگان وبلاگ نویسی، براحتی حذف شدند.
اینجا یادداشت های روزانه ام را مینویسم و شعرهایم را منتشر میکنم.
گرچه مطلعم وبلاگ این روزها قلدری سابق خودش را از دست داده است وکمتر کسی در این ایام آن را جدی میگیرد، اما بنظر من یک روزانه نویس، حتما باید یک وبلاگ داشته باشد و مدام درحال نوشتن باشد.
در وبلاگ فلک، یادداشت ها و شعرهایم را منتشر میکنم. البته اگر بشود نامش را گذاشت شعر.
همین و باقی بقای تان
ارادتمند-یاسین

طبقه بندی موضوعی

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سروش صحت» ثبت شده است

یه‌بار یکی بهم گفت تو عاشق غمی و نمیتونی رهاش کنی! | همین یک جمله‌ی ساده، سال‌ها من رو با خودم عذاب داد | و مدت‌ها طول کشید تا بفهمم من چیزی نبودم که اون گفته! | بلکه اون خواسته چیزهایی رو از من ببینه که اون شکلیه | درواقع همه‌ی ما انتخاب می‌کنیم که چی رو ببینیم و به چی ارزش بیشتر یا کمتری بدیم!
ازتون خواهش میکنم؛ | مراقب حرف‌هایی که به بقیه می‌زنید، باشید | شما نمیدونید میتونید باعث چه طوفان‌هایی بشید.

اینکه می‌بینی آدم‌هایی قبل از تو بودن که همین‌ احساسات رو تجربه کردن | بهتر از تو تبدیل‌ش کردن به کلمه | و از همه مهم‌تر اینکه؛ اون لحظه رو تحمل‌کردن اما نمردن! | و زندگی ادامه پیدا کرده براشون؛ | از هرکس و هرچیزی ازشون عبورکرده، عبورکردن | و باخودشون به صُلح رسیدن | همه این‌ها گوشه‌ای از لطف ادبیات است.

من تبلیغ‌های یوتیوب رو دوست دارم؛ | نمی‌دونم چطوری براتون توضیح بدم ولی؛ | گرچه کوتاه و بدون محتوای مهمی هستند اما؛ | در عرض چند ثانیه بهم کمک میکنند تا یکم ذهنم استراحت کند؛ | و هم یک دور سریع با خودم مرور کنم که چه دیدم؛ | و هم اینکه مشتاق‌تر هستم ادامه‌ش را ببینم یا نه | و همه‌ی اینا تو یه مدت کوتاهی اتفاق میفته | بدون داشتن محتوای قابل ملاحظه | یک چیز کوچکِ خوب.

یاسین سالاری - سالاریمدتی‌ست با شتاب کمتری کتاب می‌خوانم | پیش‌ترها لذت‌م در یک نفس‌خواندن بود | البته همچنان عناوین بسیاری هستند که نخوانده‌ام و وسوسه‌ام می‌کنند تا کتابِ توی دستم را زودتر تمام کنم و سراغ‌شان بروم | خوش‌بختانه اغلب اطرافیان و دوستانم متوجه شدند که کتاب مرا بیشتر سرذوق می‌آورد تا سایر تجملات؛ | مردها هم آن‌چنان تجملاتی ندارند! | البته اگر جوراب‌های ساق‌کوتاه را که مردانه نیست و بنظرم مال بچه‌پسرهای دماغو و لوس است، در شمار کالاهای مردانه نیاوریم! | بعلاوه، گاهی تعدادی از اطرافیان هم کتابی به امانت می‌دهند تا بعد از خواندن، راجب‌ش باهم گفتگو کنیم | و مدام هم سراغ‌اش را می‌گیرند که فُلان کتاب را که برای‌تان آوردم خواندید؟! | و من باز با شرمندگی باید بگویم سعی می‌کنم در اولویت مطالعه بگذارم و... | همه‌ی این‌ها روی‌هم، یعنی خروارها کتاب ناخوانده دارم که همین حالا روی میزم برج‌شده‌اند | اما مدام با خودم کلنجار می‌روم که مبادا کتابی را ناپخته و خام تمام کنم، به ذوق بعدی، و به ذوق بعدی و بعدی و... | کجا قرار است برویم با این‌همه شتاب؟! | بعد به خودم بیایم ببینم بی‌سوادتر از دیروزم | ببینم چای‌نبات را به سودای خوردن چای‌نبات بعدی، آن‌قدر تندتند هورت کشیده‌ام، که نه طعم چای را متوجه شدم، نه شیرینی نبات را، فقط این وسط زبانم را سوزانده‌ام! 

-یاسین، یادداشت‌های‌پراکنده، زمستان١۴٠٢