بههرکه پای عشق مانْد گمانِ بد بزنند
مگرکه عشقفروشان، عشقِ نو بخرند
مرا به خوابِخویش رهاکرد و گذشت
که خوابهای عزیزش مرا کجا ببرند
به جز غمِ رفتن دگر چه باقیماند
از نگاهِ رهگذران، دیگران رهگذرند
در آینه جز «تو» نبود در برابر «من»
بهغفلت، آینهها بهجستجوی مناند
من آثارِ عشقِ توام در میان همه
تمامِ یارپرستان، شبیه یک نفرند
-یاسین، آذرماهچهارصدودو
زیبا بود